مناجات روز عرفه ای با سیدالشهدا علیهالسلام
به تـپـش آمـده با یـاد تو از نو کـلـماتم باز نـام تو شده باعـث تـجـدیـد حـیـاتم بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری تشنهام، تشنۀ لبهای عطـشناک فراتم باید احـرام بـبـنـدم به طـواف حـرم تو من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری مات و مبهوت نمـایان شدن جلوۀ ذاتم با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم باز گـریـان تـمـاشـای قـتـیل العـبـراتم |